جدول جو
جدول جو

معنی بوسه خوار - جستجوی لغت در جدول جو

بوسه خوار(اَ طَ)
بوسه گیر. (فرهنگ فارسی معین) :
کند ترک می نرگس پرخمار
که از روی این گل شود بوسه خوار.
ملاطغرا (از آنندراج) ، جماعت مردم از یک خاندان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). غوغای مردم و منه: بوش و بائش بطریق مبالغه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
دامن او گیر و از او جوی راه
تا برهی زین همه بوش و زمام.
ناصرخسرو.
چون گرگ در رمه آن بوش را به فنا آوردند. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول ص 58) ، طعامی است بمصر که از گندم و عدس ترتیب دهند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) ، مرد شوریده اخلاط. (منتهی الارب) (از آنندراج). فریاد اختلاط مردمان: ترکتهم هوشابوشاً، یعنی درهم آمیخته و شوریده گذاشت ایشان را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بوسه خوار
بوسه گیر
تصویری از بوسه خوار
تصویر بوسه خوار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روزه خوار
تصویر روزه خوار
کسی که در ماه رمضان روزه نمی گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(خوا / خا)
آلتی نازک فلزین برای گچ بریها. آلتی برای هموار کردن متن و زمینۀ گچ بریها. قلمی آهنین با نوکی پهن، گچ بران را. (یادداشت بخط مؤلف) ، جای ملاقات. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ دی دَ / دِ)
آنکه در ماه رمضان روزه میخورد و روزه نمیگیرد. مقابل روزه دار. (از ناظم الاطباء). روزه خور
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
آنکه در آب غوطه خورد. فرورونده در آب. غوته خوار. غوطه خور. غوطه ور. سر به آب فروبرنده. رجوع به غوطه و غوته شود:
نگشتی به قلزم اگر غوطه خوار
نبودی به طوفان بدین اشتهار.
ملاطغرا (در مدح ذوالفقارخان از بهار عجم و آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ شُ)
غواص. غوطه خورنده. رجوع به غوطه و غوته شود
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
خورندۀ بیضه. که تخم خورد:
بعنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدند
همای بیضۀ دین را ز بیضه خوار غراب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژُ)
شرابخوار. (آنندراج). شرابخواره. می خواره:
چون دل باده خوار گشت جهان
با نشاط و کروز و خوش منشی.
خسروی.
چو از می گران شد سر باده خوار
سته گشت رامشگر و می گسار.
اسدی (گرشاسب نامه)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِخوا / خا)
طلب بوسه کردن:
چو بوسه خواهم از شرم بوسه خواهی من
چو شکّر از نی از او خون برون دمد درحال.
سوزنی.
رجوع به بوسه خواستن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ)
از اسمای معشوق است که از یک بوسه، شکارکننده عاشق است. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ قا)
طالب و خواستار بوس:
زلفش ره بوسه خواه میرفت
مژگانش خدا دهاد می گفت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(اَ ها)
بوسه شمارنده. رجوع به بوسه شمردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غوته خوار
تصویر غوته خوار
آنکه در آب غوطه خورد فرو رونده در آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوطه خوار
تصویر غوطه خوار
آنکه در آب غوطه خورد فرو رونده در آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزه خوار
تصویر روزه خوار
آنکه در ماه رمضان روزه نگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
معشوقی که بوسه های عاشق را محاسبه کند و بیش از حد مقرر اجازه بوسیدن ندهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بچه خوار
تصویر بچه خوار
جانوری که بچه خود را میخورد، پولیپ رحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روزه خوار
تصویر روزه خوار
((~. خا))
آن که در ماه رمضان روزه نگیرد
فرهنگ فارسی معین
باده پیما، باده گسار، باده نوش، شراب خواره، شراب خوار، می خواره
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رباخور، سودخوار، نزول خور
متضاد: نزول ده
فرهنگ واژه مترادف متضاد